ما قدیم تر ها این شکلی نبودیم!

آن موقع ها حسن را میدیدم که پاهایش از شدت چرک مثل پوست خرس پاندا سیاه و سفید شده. رضا را که گچ چسبیده به دستش هنوز باقی مانده. مهدی را که مدام دستش توی دماغش بود و جمال خِلّوک را که همیشه دماغش آویزان بود.

حالا چی؟ حالا دنیای مان عوض شده. مجبوریم همه اش به خودمان بگوییم سفر خارجی فلانی یک بار، آن هم نه آنقدر لاکچری اتفاق افتاده! هی بگوییم فلانی فلان کامپیوتر را با کلی قرض و قوله خریده و همینطور هی به خودمان بگوییم این چیزی که میبینیم آن چیزی که وجود دارد نیست!

دست آخر هم کمی دلسرد می شویم و ناامید خودمان را زیر پتو مچاله میکنیم و به روزی فکر میکنیم که ما هم مثل این همه آدم یک سفر خارجی رفته ایم!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش کسب درآمد از اینترنت حمایت از کالای ایرانی حق المبین business-man تابان موزیک تنور گازی کرج دانلود آهنگ جديد شاد علمی_پژوهشی دنیای شیرینی و غذا